رَفْرَفْه‌ی حُروفْ

#خانم زهرا

 

یادش بخیر. یک استاد ادبیات داشتیم، حرف‌های فرا دیپلم می‌زد. یعنی ما عموماً نمی‌فهمیدیم چه می‌گوید چرا که او خیلی ثقیل حرف می‌زد. درس زندگی می‌داد. یک روز برگشت گفت:

« انسان‌ها به چهار دسته تقسیم می‌شوند:

آن‌هایی که وقتی هستند، هستند. وقتی نیستند، خب نیستند دیگر!

آن‌هایی که وقتی هستند، نیستند. اما وقتی نیستند، هستند!

آن‌هایی که وقتی هستند، نیستند. وقتی نیستند، باز هم نیستند!
آن‌هایی که وقتی هستند، هستند. وقتی نیستند هم هستند! »

این را که گفت، ما مثل بُز نگاهش کردیم!
گفتم که! حرف‌هایش فرا دیپلم بود و ما هنوز دیپلم نگرفته بودیم.
در ادامه‌ گفت:

« عموم مردم، جزو دسته‌ی اول هستند. دسته‌ی دوم متعلق به آن آدم‌هاییست که تا وقتی در قید حیات هستند، ارزششان را نمی‌دانیم؛ اما همین که می‌میرند، می‌شوند عزیز دُردانه! دسته‌ی سوم خیلی نابودند. سعی کنید جزو دسته‌ی سوم نباشید. اما دسته‌ی چهارم، که خیلی هم خاص است، از آنِ کسانیست که در جهان به تعداد انگشت شمار وجود دارند.»

توضیح بیشتری نداد.
دوست داشتم دسته‌ی چهارم را بیشتر توضیح دهد. دسته‌ی دوم تأمل برانگیز بودند. می‌توانم چندین اسم نام ببرم اما طبق معمول همیشه، دهانم را بسته نگه می‌دارم.
کلاس که تمام شد، دویدم پیش استاد تا سؤالی بپرسم. مکث کرد و در چهره‌ام دقیق شد. پرسید «اسم تو چه بود؟ فاطمه؟»
نه؛ من فاطمه نبودم. نامم را گفتم اما دیگر یادم نیست که سؤالم را پاسخ گفت یا نه. چون تنها به یک چیز فکر می‌کردم: به دسته‌ی سوم...

 

+ گوش‌دادنش ضرری نداره. نوازنده‌اش یک خانم ویولونیست ایرانی‌ـه.

خانم زهرا