اگر برایتان سؤال است که این همه چرت و پرت را خودم یک تنه مینویسم یا نه؛ باید بگویم که نه. چند نفر دیگر هم هستند که گاهی حرفهایشان را اینجا ثبت میکنم.
حالا اگر تفاوتِ قلمی و لحنی و لفظی و عینی، میانِ حرفهای شخصیتها مشاهده نکردید؛ به بزرگی خودتان ببخشید. یک مُشت چرت و پرت در یک وبلاگ متروکهٔ گمنام که این حرفها را ندارد! من هم نویسنده نیستم که ادعایی داشته باشم.
چقدر حرف زدم!
معرفی میکنم:
*ویلیام:
پسر ۲۸ سالهی عجیبیست که تکلیفش با خودش معلوم نیست! گاهی پوچگرا است، گاهی اگزیستانسیالیست ! در یک کافیشاپ به عنوان گارسون مشغول به کار است. اکثر اوقات بیحوصله و بیاعصاب است. به نویسندگی و عکاسی علاقه دارد؛ از روز و روشنایی و همچنین از انسانها بیزار است. تشنهی آرامش است. از نظر شخصیتی نقطهی مقابلِ الکس میباشد.
*الکساندر:
۲۱ ساله است و گاهی او را الکس یا الک صدا میزنند. همواره یک لبخند لعنتی بر لب دارد. در تظاهر کردن به حدی استاد است که هیچگاه، تأکید میکنم، هیچگاه نمیتوانید متوجه شوید که در سرش چه میگذرد. موتور سواری و نجوم را دوست دارد. دانشجوی رشتهی ادبیات است. گاهی به سالن تئاتری که دوستش در آنجا مشغول است میرود و شعبده بازی انجام میدهد.
*خانم زهرا:
این خانم که میگویم، جزئی از اسم اوست! ۱۸ سال دارد. پدر و مادرش سالها پیش از هم جدا شدند. او با مادر و خواهرش زندگی میکند و به شدت به آنها وابسته است. روحیهی حساس، مهربان و فداکاری دارد و کمی درونگرا است. تشنهی دانستن است اما بسیار تنبل و بیخیال است که این با خوی کمالگرایش به شدت متضاد است. به خواندن کتابهای شعر علاقه دارد.
*یدالله:
مرد سی و هفت سالهای است که همسرش باردار است. در یک آموزشگاه زبان، مدرس زبان ترکی استانبولی میباشد و به طور پاره وقت در یک کتابفروشی مشغول به کار است. به فلسفه و گل و گیاهان علاقه دارد.
*لوسی:
نقاش بیست و پنج سالهای است که سالها پیش مُرده است.
*علامت سؤال:
نه اسمش را میدانم نه سنش را نه جنسیتش را. اما بچهی بامرامیست.
*مست:
هوش و حواسش سر جایش نیست. مدام با دوستان خیالیاش صحبت میکند. نام یکی از آنها که با او صمیمیتر است، «هوشیار» میباشد.
*اضافی:
فعلاً همین را بدانید که لکنت زبان دارد.
*قاصدک:
خودِ دیوانهام هستم.
[طبیعتاً پستهایی که در اون به اسمی اشاره نشده، مربوط به قاصدک میشه.]